تنهایی نمی توانم
اما حالا تکیه بر شانه های تو
بهترین پناه است،
برای تاختن به قلب سیاهی
و رسیدن به فردای سپید آرزوها
روزمرگی هایم رنگ باختند و حالا تنها زمان از تو گفتن و از تو نوشتن است نه چیز دیگر...
این قلبم است که من را به هر کجا می برد...این بار هم می خواهم همراهش بروم و مرا می برد به سوی تو...و اما آخر راه نامعلوم...همین بودنت مرا کافی ست...گرچه شکستی دیگر برایم گران است...روحم زخمی ست تو مرهم باش و تو نیز قبول کردی، همیشه یادت می ماند؟...بودنت مرا کافی ست...و بودن همیشگی مرهمی جاوید...با من بگو این خیالی بیهوده نیست...............
سلام بهزاد جان..
اول خوشومدید به بلاگ اسکای..دوما امیدوارم همیشه تازه و نو دل گنده و شاد باشی...
تاتا
سلام داداشی...بازم خوش اومدی...با این نوشته های روون و دل نشین خیلی زود جا میفتی اینجا...هر کاری داشتی بهم بگو...من همیشه در خدمتم....در پناه حق باشی...یا علی...
سلام به شما دوست عزیز
قشنگترین و زیباترین گلها همراه با تمام آرزوهای خوب و خواستنی ترین چیزها و همه ترین ها برای شماباد
سلام بهزاد جان.
از وبلاگت دیدن مختصری کردم ... خیلی عالی بود دمت گرم ..
موفق باشی
سلام
مسافری هستم به مقصد بهشت َ در این سفر به دنبال هم راهی میگردم که همسفر م باشد . همسفری متفاوت از دیگران با تفکر بالا و اهل علم و دانش با کوله باری از معرفت که همراهی ام کند شاید در این سرزمین یافتم
موفق باشی
سلام آفرین وبلاگ قشنگیه حتمآ ادامه بده موفق میشی اگه چنتا عکس قشنگ اضافه کنی بهتر میشه شعر های قشنگی تهیه کردی امیدوارم موفق باشی و زنده دل
سلام
زیبا می نویسی خسته نباشید..
سلام..چطوری بهزادجان....وبلاگت خیلی قشنگه..ادامه بده
کارت عالی اقا بهزاد واقعا خسته نباشی